دانلود رایگان رمان دختری در مه

نوشته شده توسط:سید مصطفی میرسیدی نوری | ۱ دیدگاه

دانلود رمان دختری در مه اثر تکین حمزه لو

دانلود رایگان رمان دختری در مه
بخشی از این رمان :
صدای هلهله و کل فضای حیاط بزرگ را پر کرده بود.درختان اطراف محوطه بفهمی نفهمی به سبزی میزدنند و پر از ریسه های چراغ بودند که انتظار تاریک شدن هوا را میکشیدند.زنان و مردان زیادی در حیاط جمع شده بودند و به عروس و داماد جوان که از روی گوسفند تازه قربانی شده پا به داخل خانه می گذاشتند نگاه می کردند. اکثر زن ها آرایش غلیظی بر چهره داشتند و تک و توک هم روسری نازکی بر روی موهای تازه درست شده و پر از تافت و ژلشان انداخته بودند.فضا پر از بوی اسپند بود.زنی کوچک اندام که لباسی آبی رنگ و بددوختی بر تن داشت با صدای نازکی تقریبا جیغ کشید به افتخار عروس و داماد و دوباره همه ی جمعیت استقبال کننده شروع به دست زدن و کل کشیدن کردند. عروس جوان با چشمان درشتش به اطراف نگاه کرد.صورت زیبایش آرایش اندکی داشت و بر عکس سایر عروسان لباسش پیراهن ساده ای به رنگ سپید بود.موهای پر از چین و شکنش به جای اینکه مثل همیشه روی شانه های ظریفش بریزند بالای سر و دور تاج کوچک و زیبایی جمع شده بودند.ابروهای نازک و تازه درست شده اش به حالت شگفتی بالا رفته بودند.چشمان درشت و مشکیش ترسیده و مضطرب در چشم خانه ی گشاد شده و پوست سفید و مهتابی اش گل انداخته و عرق کرده بود.مادر عروس زن بلند قامت و چهار شانه ای بود با موهای تازه رنگ شده که کت دامنی به رنگ سبز روشن بر تن داشت.به محض ورود دخترش جلو رفت و دست او را در دست گرفت و با صدای آهسته ای نجوا کرد: وای چقدر خوشگل شدی عزیزم.بعد نگاهی به جمعیت انداخت و گفت:زود بیا آقا آمده...با گفتن این جمله دست دخترش را محکم گرفت و به دنبال خود کشید.مادر داماد که زن چاق و کوتاه قدی بود با حیرت نگاهی به زن کنار دستش انداخت و گفت: والا بیلمیرم.

ادامه ی مطلب ...

برای دسترسی به ادامه ی مطلب، باید عضو سایت بشوید. اگر قبلا در سایت عضو شده اید، برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید.
  • مینا

    مینا

    • ۱۳۹۲/۰۵/۲۱ - ۱۸:۳۵:۵۲

    دست گلت درد نکنه سید عزیز ممنون از رمانای قشنگی که گذاشتی.