سیب

نوشته شده توسط:sedanema (نامشخص) | ۲ دیدگاه

تو به من خندیدی
و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم.
باغبان از پی من تند دویـــــــــــد...
سیب را دست تو دید...
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز...
سالهاست که در گوش من آرام آرام...
خش خش گام قدمهای تو تکرار کنان میدهد آزارام....
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم!!!
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت.
صادق هدایت
  • سید مصطفی میرسیدی نوری

    سید مصطفی میرسیدی نوری

    • ۱۳۹۲/۰۴/۱۶ - ۲۰:۱۶:۳۴

    سلام مینا خانوم مدیر جدید سایت پیوستنتونو به سایت همنشین خوش امد میگم و باید بگم به جمع نویسندگان سایت خوش آمدید و ممنون از زحماتتون و از مطالب قشنگت و خوندنی که تو سایت گذاشتی و همیشه موفق و دست به قلم باشی ... باتشکر سید مصطفی

    پاسخ مدیر (hamneshin62 ):   سلام.ممنونم از لطفت.نگاه زیبای شما پستای منو زیبا میبینه.بازم مچکرم.
  • Eli

    Eli

    • ۱۳۹۲/۰۴/۱۸ - ۱۳:۰۳:۴۰

    عالـــــــــــــــی.

    پاسخ مدیر (hamneshin62 ):   ممنون لطف داری الـــــــــی جان.